|
لحظه هاي ما براي هو ღ اززیبایی های زندگی خانواده ای مینویسم که به دنبال خوشبختی اند
|
بسم الله الرحمن الرحیم
نه کسی درب خانه ات را میکوبد.نه دری هست که آن را بکوبی و جعبه شیرینی ات را دو دستی تقدیم به صاحب خانه اش کنی.رویش را ببوسی وبگویی عیدتان مبارک.الهی امسال نفست تازه تر شود و قربانی رذیله هایت متعددتر. به یاد سال گذشته میفتم.در چنین روزی تلفنم به صدا در میآید.کسی نیست جز مادرم.آنقدر این الهه دلش بزرگ است که منتظر نمیماند من پیشدستی کنم در تبریک عید.قوانین مزخرف خود ساخته بشر برای این الهه معنایی ندارد...اما امسال آن الهه هم میهمان خانه اله است. . . سرم را پشت پنجره آشپزخانه خانه ام تکیه داده ام و به صدای قدمهای مردمی گوش میدهم که در دلهایشان شرشره آویزان کرده اند و با لبخندی روی لبهایشان دست هم قطارشان را گرفته اند و راهی منزل هایی هستند که آنجا چشمانی منتظر محفلی فراهم کرده اند برای با هم بودنشان.... اشک گوشه چشمم را پاک میکنم.شمع مذاب شده ام را داخل قالب میریزم.اینبار دلم را پشت پنجره آشپزخانه میگذارم تا شاید صدای کفش وصله خورده ای بیاید آرام آرام آرام در را بکوبد،تق تقی که فقط من میشنوم پله ها را دو تا یکی بالا روم،در را به رویش باز کنم تا عطر حضورش مستم کند و بی آنکه نگاهش کنم خم شوم دو دستم را روی پاهایش بگذارم و به بغض به بلوغ رسیده ام اجازه آزادی دهم.... اما... تو هم نیامدی آقا....شنیده بودیم غریب نوازین آقا پس چه شد!؟ شما که نسل اندر نسل از پدر تا آخرین پسر طعم غربت را چشیده اید چرا ؟؟ مگر چه کرده ایم که اینقدر کیلومتر ها از ما فاصله دارین ... ما به خود بد کردیم آقا باشد شما که رحمه للعالمینی چه میشد امروز درب خانه ام را میزدی و میگفتی سیده ***** دیدی آمدم دیدنت.عیدت مبارک.چرا اینقدر دلت گرفته است بابا!! . . . غروب شد. نمازم را خواندم. نیامدی! هوای دلم بیشتر بارانی شد! کاش محفلمان سه نفره بود! عیدتان مبارک
برچسبها: شوق دیدار, عید قربان, عکس [ یکشنبه سیزدهم مهر ۱۳۹۳ ] [ 19:0 ] [ از نسل او ]
[ ]
بسم الله الرحمن الرحیم
میلاد امام حاضرمون هم گذشت ولی... گفته شده بنی اسرائیل*بخاطر استغفارها،اضطرار و اشکهای دسته جمعیشون ظهور منجی شون(موسی) رو 170 سال جلو انداختن! این یه رمزه دیگه باید مضطر بشی باید مضطر بشیم تا طالب منجی شویم!آیا مانع دیگه ای جز گناهامون برای ظهور منجی مون داریم؟و کجاست اون مضطری که انابه کنه و بگه امن یجیب مضطر اذا دعاه و یکشف السوء؟؟؟ شب نیمه شعبان که همه مردم میریزن تو خیابون و آش و شربت و شیرینی میخورن و میرقصن شب احیاست احیای موکد و مشدد! شب شب زنده داریه! و چه غریبانه این شب میگذره و کمتر کسی هست که اونشب رو با اشک چشم به صبح میکنه!روایتی داریم که میگه:هرکه شب عید(قربان،فطر) و شب نیمه شعبان را احیا کند، در روزی که دلها می میرد، دل او نمی میرد. تا همین سال گذشته نیمه شعبان که میرسید با مامانم دنبال مکان میگشتیم که بریم توشو دست بزنیم و میلاد مولامونو جشن بگیریم اما امسال نیمه شعبان ما یه حال دیگه ای داشت.شب میلاد با همسری قرار گذاشتیم که اونشب زود بخوابیم و ساعت 1 و 30 دقیقه بامداد از خواب بیدار شیم و برای احیا بریم گلزار شهدا.قرار بر این شد که از خونه تا گلزار شهدارو پیاده بریم و با خودمونم سحری و یه بطری آب برداریم و سحریمونو همونجا بخوریم و نصف اعمال شب پونزدهم رو هم تو راه انجام بدیم.وقتی هم که اونجا رسیدیم هرکی بره یه گوشه و با خودش خلوت کنه.شب فوق العاده خوبی بود یعنی فوق العاده.یه زن و مرد جوون کوله به پشت با کفش کتانی تسبیح به دست رو بسوی شهداء......هم پیاده روی دو ساعته مون قشنگ بود،هم حرفای بین راهیمون و هم سحری خوشمزه مون و هم......!! ساعت حول و حوش ۶و3۰دقیقه صبح بود که رسیدیم خونه مون و تا ظهر استراحت کردیم عصر روز نیمه شعبان هم همسری از اینترنت مولودی دانلود میکرد و با هم گوش میدادیم گاهی باهاشون دست میزدیم و گاهی هم هم خوانی میکردیم.روایتی داریم که میگه روزهای عید به همدیگه عیدی بدین.و واقعا نمیدونم چه حکمتیه که عیدی روزهای اعیاد حتی اگه خیلی هم مختصر باشه اما بسیار شیرینه.این عیدی همسری به ما و اینم عیدی ما به همسری جونم ۱۰۰۰۰ تومن دادم براش رد مظالم. *رسول الله فرمودند:شباهت بنی اسرائیل با شما (مسلمانان) همچون شباهت دو سر یک شانه و دو لنگ کفش است هر آنچه در میان آنها به وقوع پیوست در میان شما هم اتفاق خواهد افتاد. برای فرج امام زمانمون صلواتی میفرستیم برچسبها: شوق دیدار [ سه شنبه چهارم تیر ۱۳۹۲ ] [ 16:57 ] [ از نسل او ]
[ ]
بسم الله الرحمن الرحیم هر سری که تو دستای دنیای زمینی گرفتار میشم و اون با تبرش دستای زمینو قطع میکنه و منو به سمت خودش میکشونه... هرسری که کار بدی انجام میدم و اون با شوخی وخنده(جوریکه ذره ای به غرورم(رذیله بد اخلاقیم) آسیب نمیزنه)منو از عواقب کارم آگاه میکنه و بهم میگه عزیزم دوست دارم این مسیرو باهم بریم٬اگه این منطقو نداشتی هیچی بهت نمیگفتم.... هرسری که دارم خطا میرم و اون با لبخند برام میخونه "اعوذ بالله من الشیطان الرجیم" (این یعنی حواست باشه شیطان بیشتر وسوسه ت نکنه) هر سری که ازش سوال میپرسم و اون با تفکر جوابمو میده و من مست حرفاش میشم..... هرسری که دلم گرفته و اون میشه باز کننده دلم... و شاید در اغلب زمانهای با هم بودنمون.... نگاهمو ازش میگیرم رو میکنم ی سمت دیگه و میگم: آقا دستت درد نکنه اینو به من دادین! آقا میبینی چه شوهر خوبی دارم ! آقا میبینی چقدر خوشبختم؟ آقا من ازش راضیم خودت هواشو داشته باش... با اینکار حس میکنم دینمو به خدا و آقا از طریق لفظی اعلام کردم...دلم آروم میگیره...دوست دارم امام زمانمو شاهد بگیریم بر قشنگی های زندگیم٬بر خوبی های همسرم.... دیروز بهش میگم عزیزم دستت درد نکنه اینقدر بفکرمی٬اینقدر برام زحمت میکشی واقعا ازت ممنونم خیلی لطف میکنی خدا خیرت بده....اونم میگه:" اگه از دستم راضی هستی به جدت بگو تا حاجتمو بده" حاجتش چیه؟؟ چیزی که فقط اهل دل میدونن چیه!!منم نمیدوم... حالا قراره تو این ماه جدم حسین علیه السلام رو ناظر بگیرم بر خوبی های همسرم،همسری که با افتخار بهش میگم خدا ذلیل نه زن ذلیل... دعا نوشت:آقای من صاحب این ماه محرم خودت شاهدی خودت ناظری خودت میبینی چقدر بیتاب شماست خودت میبینی چقدر بخاطر شما برای ما تلاش میکنه خودت کمکش کن... همیشه وقتی اسم واقعه عاشورا میاد یک صدا میگیم "یا لیتنی کنًا معک" چرا الان به امام زمانمون نمیگیم "یا لیتنی کنًا معک" چرا الان برای با امام زمان بودنمون کاری نمیکنیم؟! این الحسن این الحسین این ابناء الحسین....این بقیه الله... آیت الله بهجت هم هر روز صبح زیارت عاشورا رو با ۱۰۰ لعن میخوندند...اگه خدا کمک کنه تو این ماه منم دوباره شروع میکنم...اونموقع ها که هرروز صبح زیارت عاشورا میخوندم انگار واقعا کمکم میکردن خطا نرم...هییییییی زیارت عاشورای استاد فرهمندو خیلی دوست دارم کسی دوست داشت از اینجا میتونه دانلودش کنه. برچسبها: شوق دیدار, اخلاق همسرداری, چله [ یکشنبه بیست و هشتم آبان ۱۳۹۱ ] [ 15:20 ] [ از نسل او ]
[ ]
|
|
| [قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |