|
لحظه هاي ما براي هو ღ اززیبایی های زندگی خانواده ای مینویسم که به دنبال خوشبختی اند
|
بسم الله الرحمن الرحیم از خواب بیدار شده و داره مدام گریه میکنه.تند و با عجله میرم آشپزخونه تا واسش مقداری شیر آماده کنم.دست به شیشه میزنم خیلی زیاد گرمش کردم داغه....فاطمه با دیدن شیشه شیر چشاش برق میزنه و دست و پاشو تکون میده و وقتی شیشه رو از جلو چشمش دور میکنم صدای گریه هاش بلند تر میشه....بهش میگم مامانی قربونت برم داغه وایسا سردش کنم الان واست میارم....جیغ میزنه.....مانی مانی عزیزم الان شیشه رو بهت بدم میسوزی خب.....بازم جیغ میزنه....فدات شم چرا اینقدر گریه میکنی الان میارم واست دیگه....جیغ میزنه......صبوری کن مادر آوردم ...فقط جیغ میزنه انگار هیچی نمیشنوه از حرفام.....اصلا دلم نمیسوزه واسه گریه های این تیپی فاطمه.بیشتر دلم واسه این میسوزه که چرا ریجانه نمیفهمه که من الان با تمام وجودم میخوام شیر بهش بدم اما چون شیر در این لجظه دهانشو میسوزونه دارم تاخیر میکنم .......همینجور که فاطمه رو تو آغوشم گرفتم و شیشه رو گذاشته گوشه لبش بغض گلوم رو میگیره و یه قطره اشک گولوپ میفته رو صورت دخترک ...یاد رابطه ام با خدا میفتم.....رابطه ما با خدا خیلی شبیه به این حسه.....اینکه هی گریه میکنیم اشک میریزیم و طلب میکنیم و بهش نمیرسیم و گمان میکنیم اجابت نشده.گمان میکنیم خدا نشنیده و محل نکرده دلش نسوخته !!!انگار اون صدای عالم پیچ خدارو نمیشنویم "و استعینوا بالصبر......" صبر کن به موقع بهت میدم.و گاهی وقتی سر موعد بهمون میده با پررویی میگیم الان دادی؟؟نمیخوام و رومونو برمیگردونیم.درست مثل یه نوزاد شیرخواری که اگر شیر بهش دیر برسه لج میکنه و دیگه شیر نمیخوره. . . . میلادت مبارک باونی پاکی ها مامانهای گل روزتون مبارک خانومهای گل وبلاگ منتظران یه فرشته کوچک روزتون مبارک امسال روز زن برای من روز مادر بود.یه روز مادر واقعیه واقعی.امسال برای اولین بار به عنوان یک مادر هدیه گرفتم و برای اولین بار به برکت وجودی فاطمه مسری واسم کیک نینانه ای خرید.
پی نوشت// ممکنه براتون سوال بشه که چرا فاطمه شیر مادر نمیخوره.حقیقتا خیلی دوست دارم اینجا درباره تجارب شخصی از نوع خاصش در مورد شیردهی و ترفندهاش صحبت کنم....اما با وجود اینکه بارها هم تو پست ها گفتم و هم گوشه وبلاگ نوشتم اینجا یه محیط زنونه است و آقایون شرعا مجاز نیستن این صفحه رو بخونن بازم بی توجهی میشه و بهم پیام میدن.دیگه نمیدونم چجوری بگم نه خودم نه همسرم راضی نیستیم این صفحه توسط آقایون خونده بشه.نه اینکه بگم من مذهبی ام و فلان و ارتباط با نامحرم بطور مجازی ...اونکه سوا اما در کل کار درستی نیست مرد تو یه محیطی که همه زن هستند و حرف زنونه میزنند وارد شه.بعضی از دوستان هم پیام میدن خب ننویس و قیود مذهبی میارن واسم. راستش از این نوع خشک بازی ها خوشم نمیاد اصلا آدم خشکی نیستم یه آدم خیلی معمولی ام با رفتار کاملا عامیانه.و مثل کسی که کتابی مینویسه و برای زیر 14 سال خوندنش رو منع میکنه یا کسی که فیلمی میسازه و برای کودکان دیدنش رو منع میکنه.منم دلنوشته ای مینویسم و دوست ندارم آقایون بخونن همین.حالا اگر آقایی هستید که تا اینجا رو خوندید لطفا من بعد این رو نخوندید.بحث زنانه است و درباره نکات مادرانه میخوام حرف بزنم.خواهشا کامنت ها رو هم نخونید سوالها خصوصی هست.ممنون. بگذریم....ازینجا به بعد رو مادرها بخونن....تو پست قبل وقتی حرف از شیر خشک شد اینکه بدم یا ندم.خب بعضی با تجربه ها گفتن نده بچه بعدا شیر خودت رو نمیخوره بعضی با تجربه ها هم گفتن اگه شیرت کم هست بده شبی یه وعده مشکلی رو بوجود نمیاره .از حوالی سه ماهگی من فقط به فاطمه شبها یه شیشه شیر خشک میدادم اونم چون سیر نمیشد و گریه میکرد.مشکلی نبود و داشتیم خوب جلو میرفتیم تا وقتیکه فاطمه پنج ماهش شد سر شیر خوردن هی قر میومد و ناز میکرد و گریه میکرد.و کم کم کار به جایی رسید که دیگه سینه نگرفت...حاضر بود گرسنگی بکشه و بخوابه اما شیر منو نخوره فقط شیشه میخواست...یعنی نمیدونید تو خونه مون چخبر بود به مدت تقریبا یک هفته این بچه فقط جیغ میزد و من مقاومت میکردم و بهش شیشه نمیدادم.به معنای واقغی روانی شدم.فاطمه از یه سمت و دلسوزی همسرم از یه سمت که بچه گرسنه مونده عصبی میشه به چه قیمت اینکارو میکنی؟داری خودت رو از بین میبری...فشار عصبی هم شدیدا روی مقدار شیرم تاثیر گذاشت و اون رو به حداقل رسوند جوریکه خیلی دیر رگ میزد..تنها کاریکه میتونستم بکنم این بود که شیر رو با سرنگ بهش بدم تا قندش نیفته و بخوابونمش بزور......روشهای مختلفی هم امتحان کردم اینکه شیر خشک بریزم رو سینه و همزمان بچه هم شیر منو بخوره هم شیر خشک (نشد تمام لباس بچه خیس میشد و فایده نکرد و بازم گریه میکرد) اینکه عسل بمالم به سر سینه تا بچه بخوره (تا حدی جواب داد.هی میخورد میدید شیر نمیاد گریه میکرد دوباره عسل باید میزدم دوباره یذره میخورد میدید شیر با فشار نمیاد نمیخورد).هیچ ماده شیر افزایی هم تو این مدت جواب بهم نداد.خیلی ناراحت بودم و به همسرم هم قول دادم اگه تا آخر هفته این جیغ زدنها ادامه داشت شیر خشک بهش بدم...تا اینکه خدا بهم کمک کرد یادم افتاد تو دوران بارداری وقتی داشتم درباره شیشه شیر و اینا تحقیق میکردم یه بنده خدایی نوشته بود که از فیدینگ استفاده میکنه برای شیردهی به نوزاد.دستگاهیه که یه لوله مویین بسیار باریک داره که این لوله از یه سر همزمان با سینه مادر وارد دهان نوزاد میشه و از طرف دیگه به سرمی که توش شیر هست.یعنی همزمان که بچه سینه رو میمکه اون لوله رو هم میمکه و شیر از سرم وارد دهان نوزاد میشه و بچه فکر میکنه داره از سینه مادر شیر میاد.این فیدینگ واسه مادران کم شیر و دایه ها خیلی خوبه.به همسرم گفتم برام بخر.متوجه شدیم قیمتش 250 هزارتومنه و این مبلغ بالایی هست واسه ما.به ذهنمون رسید خودمون درستش کنیم و نتیجه با خرج 500 تومن شد این.یه بطری آب معدنی و یه سوند معده. الان یک ماه و خورده ای هست که من هم از این طریق به فاطمه شیر میدم و هم بهش شیشه شیر میدم و تا الان اصلا مشکلی نداشتم هر دو رو خوب و عالی میگیره دیگه.وقتی بدونم شیرم کمه از فیدینگ استفاده میکنم شیرم خوب بود که نیازی نیست.بیرون بهش شیشه میدم.ممنونم تجارب خودتون رو هم به اشتراک بذارید. برچسبها: مادرانه, فاطمه, روز زن, عکس [ جمعه هجدهم اسفند ۱۳۹۶ ] [ 3:19 ] [ از نسل او ]
[ ]
|
|
| [قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |