|
لحظه هاي ما براي هو ღ اززیبایی های زندگی خانواده ای مینویسم که به دنبال خوشبختی اند
|
بسم الله الرحمن الرحیم احساس شعف درونی تا به گلویم میرسد وقتی برای بلند شدن، بلند کردن، و از پله بالا رفتن محکم و با صلابت نام مولایم علی ع را بر زبان جاری میکنی" آ علی"...... تو یا علی میگویی و یکی یکی پله ها را بالا میروی و من مطمینم از او که مدد بطلی بیشتر از مادر برایت مراقبت میکند تا از پشت سر نیفتی. تو یا علی میگوییی و من از صمیم دل به تو میگویم "جااااااانم .. . علی ع یارت مادر! آخر فسقل چه کسی به تو یاد داد اینقدر قلدر مابانه نام علی ع را صدا بزنی" کار دل است یا کار لالایی های شبانه ام از سروده شهریار...علی ای همای رحمت... بغض راه گلویم را میگیرد وقتی جرعه ای آب مینوشی و بی وقفه با همون زبان شیرین کودکی ات میگویی" آ حشین" غش میکنم و جیغ میزنم و از ذوق حسین گفتنت انقدر تو رو نامردانه در اغوشم میفشارم که فرصتت نمیدم برای رفع عطش کامل و نوشیدن جرعه ای دیگر و تو هر بار مات و مبهوت فقط نگاهم میکنی و با لبخندم لبخند میزنی. زانو میزنم.عاشقانه دستانت را در دستم میگیرم.بوسه ای بر آن میکارم و چشمانم را به معصویمتش متبرک میکنم....به دستانی که با شنیدن روضه ارباب بالا می رود و محکم میخورد به قلب کوچکت به آن حریم پاک و امن پر از هو.....و هر بار با دیدن تو صدای حدیث پیامبر در گوشم میپیچد: "ان لقتل الحسین علیه السلام حرارة فی قلوب المؤمنین لا تبرد ابدا.....لاتبرد ابدا...لاتبرد ابدا" . این روزها در به در دنبال روضه اربابم به امید آنکه شاید این نسیم صبحگاهی به پیام آشنایی بنوازد آشنا را و رهایم کند از غم جاماندن از قافله ارباب... . اگر اربعین راهی هستید برای ما جامونده ها برای دل های بی قرارمون خیلی دعا کنید خدا پشت و پناهتون .
شبیه رباب و سکینه برای شما بی قراریم.. برچسبها: مادرانه [ شنبه بیست و یکم مهر ۱۳۹۷ ] [ 2:44 ] [ از نسل او ]
[ ]
|
|
| [قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |