|
لحظه هاي ما براي هو ღ اززیبایی های زندگی خانواده ای مینویسم که به دنبال خوشبختی اند
|
ناهار مهمون داشتیم. برادر همسرم که تقریبا سنشون بالاست به همراه خانومشون اومده بودند.سفره رو جمع کردم و اومدم ظرف ها رو بشورم که احمدرضا اجازه نداد.گفت شما بشین من خودم میشورم.اصرار کردم میشورم اما جدی تر از قبل ازم خواست برم بشینم. برادرشوهرم این صحنه رو دید،با کنایه و خنده رو کرد به احمدرضا و گفت : با این جمله هر دومون لبخند زدیم.♥️ اما حقیقت اینه احمدرضا میدونه چون آشپزخونه اُپن هست،من با چادر رنگی و لباسهایی که آستینش رو بخاطر وجود برادر همسر نمیتونم بزنم بالا باید ظرفها رو بشورم. احمدرضا اومد کمکم چون اون یک مرد غیرتمندِ.♥️ ظرفها که شسته شد،یه چای داغ قند پهلو براش ریختم و با لبخند عمیقتری نشستم کنارش♥️ #عاشقانه برچسبها: عاشقانه, همسرداری [ شنبه هجدهم تیر ۱۴۰۱ ] [ 3:25 ] [ از نسل او ]
[ ]
|
|
| [قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |